یا سید الشهدا (ع)

وبسایت گروه های چندگانه ی سید الشهدا

یا سید الشهدا (ع)

وبسایت گروه های چندگانه ی سید الشهدا

یا سید الشهدا (ع)

این وبسایت جهت ثبت آثار گروه های سید الشهدا در تلگرام تشکیل شد است و نوشته های گروه در این وبسایت به ثبت می رسد.
محمد کارگری

بایگانی

۳۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است




ا....بخونید، خدایی قشنگه....

گفتگوی این روزهای ما با امام عصر و پاسخ ایشان:
جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر
غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…

و اما جواب امام زمان:

تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود،
تو بودی...
هر زمان بود تفاوت، تو رفتی، تو نماندی!
خواهش نفس شده یار و خدایت…
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت...
و به آفاق نبردند صدایت…
و غریب است امامت!
من که هستم،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۷
محمد کارگری



« بسم رب الشهدا و الصدیقین»

شهدا رفتند ما جامانده ایم
ما اسیر "دال" دنیا مانده ایم

شهدا هستند والله یرزقون
در سرای ناب جنت خالدون

او نظرها میکند وجه اله
ما ز رو بردیم ارواح گناه!

حرفها گفتیم اما بی عمل
ما همه زنبور اما بی عسل!

عشق هم بازی شدست ،کو عاشقان؟
ره پر از خالی شدست، کو رهروان؟

حاج حسین آقای خرازی چه شد؟
آن علمدارو نماد عشق بازی ها چه شد؟

همت و صیاد و کاوه ،باقری؟
حاج زین الدین،برونسی، کاظمی ؟

تندگویان،باکری ها،میثمی؟
مصطفی چمران و دوران ،کشوری؟

عاشقان رفتند ما جا مانده ایم
ما فقط از روی قرآن خوانده ایم

عشق والله عین و شین و قاف نیست
عشق عکس رهبری در قاب نیست

در کلامند عاشق سید علی
عاشق پستند و میز و صندلی

عشق یعنی رهروانِ حیدری
عشق یعنی مادری پشت دری

عشق یعنی راه قرآن،کربلا
عشق یعنی شهدا،بی ادعا

عشق یعنی حاج حسین در کربلا
پیروِ مولا حسین در نینوا

سر بدادند در ره صاحب زمان
سرفرازند در بَرِ هفت آسمان

ورد لبهاشان فقط لبخند بود
نام زهرا زینت سربند بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۳
محمد کارگری






با حسین از یا حسین یک نقطه کم دارد ولی
با حسین بودن کجا و یا حسین گفتن کجا
با حسین و یا حسین هردو پرمعنا ولی
یا حسین ابراز عشق است و محبت در کلام
با حسین بودن فدای جان بود اندر قیام
یا حسین گفتن سرود عاشقان مفلس است
با حسین بودن مرام بندگان مخلص است
یا حسین گفتن نوشتار علم های شماست
با حسین بودن علمداری او در کربلاست
یا حسین ای شیعیان ابراز احساس است و بس
با حسین ایثار جان مانند عباس است و بس
یا حسین با ولایت بوی تقوی می دهد
یا حسین در با حسین بودن معنا می دهد
یا حسین فهمیدن معنای نهی از منکر است
با حسین ای عاشقان ایفای نهی از منکر است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۹
محمد کارگری





اسرار ‌حقیقی حیاتم زهراست
معنای عبادتم، صلاتم زهراست
دیگر چه غم از کشاکش این دنیا
وقتی که فرشته نجاتم زهراست


***

 ‌فضل ‌و ‌شکوه بی ‌حسابت فرمود
از عاطفه های مستجابت فرمود
برداشت خدا عذاب را از شیعه
آن روز که «فاطمه» خطابت فرمود


***

ای در تو خلاصه ‌حُسن ‌خلقت زهرا
نور ازلی عرش و جنت زهرا
اقرار به فضل و کرم و رحمت تو
شد شرط تکامل نبوت زهرا

***

ای کوثر حُسن بی کران یا زهرا
حُسن تو فراتر از بیان یا زهرا
از نور عبادت تو روشن می شد
هر روز تمام آسمان یا زهرا

***

ین کوثر عشق و نور را خاتمه نیست
جز زمزم چشم های او زمزمه نیست
آن پای ورم کرده ‌شهادت می داد
در ‌هر دو جهان عبد‌تر از فاطمه نیست

***

هم ‌صحبت ما‌ست نو‌ح ‌تسبیحاتت
آرا‌مش با ‌شکوه ‌تسبیحاتت
در زندگی شیعه تو یا ز‌هرا
جاریست همیشه ر‌و‌ح تسبیحاتت



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۵
محمد کارگری




روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

یک اینکه می گوید :

خداوند دیده نمی شود

پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد

دوم می گوید :

خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند

در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد

سوم هم می گوید :

انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد

در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد

بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد

اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !

استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند

خلیفه گفت : ماجرا چیست؟

استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !

بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟

گفت : نه

بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد

ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد

ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟

پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم

استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۵
محمد کارگری






هر روز شالهایتان عقب ‌تر

مانتوهایتان چسبان ‌تر

 ساپورتتان تنگ‌ تر

رژ لبتان پررنگ‌تر میشود

 

بنده‌ی کدام خداییید؟

دل چند نفر را لرزانده‌اید؟

کدام مرد را از همسر خود دلسرد کرده‌اید؟

چند پسربچه را به سمت پنهانی دیدن عکس و فیلم مستهجن سوق داده‌اید؟

اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را درآوردید؟

چند دختر بچه را تشویق کرده‌اید که بعدها بی حجابی را انتخاب کند؟

چند زن را به فکرانداخته‌اید که از قافله مد عقب نمانند؟

آه حسرت چند کارگر دور از خانواده را بلند کرده‌اید؟

پا روی خون کدام شهید گذاشتید؟

باعث دعوای چند زن و شوهر، بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟

چند زوج را بهم بی اعتماد کرده‌اید؟

 نگاه‌های یواشکی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود، به تیپ و هیکلت افتاد؟

 

نگاه های هوس آلود چند رهگذر و...

چطور؟

بازهم میگویی، دلم پاک است!

چادری ها بروند خودشان را اصلاح کنند؟


بازهم میگویی، مردها چشمشان را ببندندنگاه نکنند؟

 

جامعه چاردیواری اختیاری تو نیست

 من اگر گوشه ای از این کشتی را سوراخ کنم، همه غرق میشوند.

میتوانم گاز سمی اسپری کنم و

بعد بگویم،شما نفس نکشید؟


 

چرا انقدر در حق خودت و دیگران ظلم میکنی؟

 

مشکل شما این است که اصلا نمیدانید برای چه به دنیا آمده اید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۳
محمد کارگری
نقل شده است که در همدان، کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند.
در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود. آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت.

وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است؛ به همین دلیل کینه او را برداشت.
 مار براى انتقام، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود، ریخت.

از آن طرف، مرد، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند. وقتى مار مادر، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد.

این کینه مار است، امّا همین مار، وقتى محبّت دید، کار بد خود را جبران کرد، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود.

گوشه ای از تفسیر سوره اعراف آیه 146
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۴
محمد کارگری
جوانی با قصد مزاحمت به یک دختر پیام داد:


ممکن هست خودرامعرفی کنید؟

دختر گفت بله چراممکن نیست من حواء هستم ازپهلوی تو آفریده شدم تا اذیّتم نکنی و فراموش نکنی قطعه ای ازوجودتم! من هدیه الهی هستم که به تو ارزانی شد تا بعد ازخروج از بهشت تنهاوافسرده نباشی. وقتی دنبال همدم بودی مونس تنهائی تو شدم، من مادر ، خواهر ، دختر ، همسر و دوشیزه شدم تا پاسدار کیان خانواده ات باشم! من سوره نساء ، مجادله ، نور ، طلاق ، مریم ، هستم! من همانم که وقتی مادر شدم بهشت در زیر پایم قرارمیگیرد من همانی هستم که نصف میراث ات را برایم تعیین کرده اند نه بابت کسرشأنم بلکه، برای اینکه مسؤلیت تمام هزینه و امورمالی ام را تو عهده دارهستی! من همانی هستم که پیامبر (ص)فرمود: شما راسفارش میکنم به زنان نیکی کنید؛

حال جناب محترم شما که هستید؟

جوان پاسخ داد من توبه کننده بسوی اللّه هستم آفرین به مادری که تو را تربیت نموده است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۵
محمد کارگری



شیرین ترین توت ها ، پای درخت میریزد در حالی که ما برای چیدن توت های کال ، چشم به بالا ترین شاخه ها دوخته ایم...

"این است حکایت ندیدن بهترین ها"

برای صدقه دادن، توی جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ میگردیم..!
اونوقت ازخداوند بالاترین درجه نعمتها را هم میخواهیم...!!
چه ناچیز می بخشیم..
وچه بزرگ تمنا میکنیم...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۴۰
محمد کارگری


داریم به سمتی میرویم که ؛

بی حیایی = مُد..!
بی آبرویی = کلاس..!
دود = تفریح..!
رابطه با نامحرم = روشنفکری.!
گرگ بودن = رمز موفقیت..!
بی فرهنگی = فرهنگ..!
پشت کردن به ارزشها و اعتقادات = نشانه رشد و نبوغ..!
خوردن حق دیگران = زرنگی..!

ای اشرف مخلوقات خدا ؛

به کجا چنین شتابان ؟!!!!؟!!!!؟!!!!؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۴
محمد کارگری

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺮﮐﺎﺗﯽ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻝ ﺣﺴﻨﺎﺗﯽ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺴﻨﺎﺕ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﺣﺐ ﺣﺴﯿﻦ
ﮔﻔﺘﺎ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﺻﻠﻮﺍﺗﯽ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﺮﺍﺩﻱ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩه اﻡ ﺭﺍﻩ ﻧﺠﺎﺗﻲ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪﺎﻣﻬﺪﻱ عج
ﻧﺬﺭ ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ ﺻﻠﻮﺍﺗﻲ ﺑﻔﺮﺳﺖ


اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۸
محمد کارگری
یک بقیع
و چهار
قبر غریب...

یک
امام زمان و
صبر عجیب...

اَللّهُمَّ.عَجِّل.لِوَلِّیِکَ.الفَرَج

*****

باز کن بر روى من آغوش جان را اى بقیع

تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع


خاکى اما برتر از افلاک دارى جایگاه

در تو مى‏بینم شکوهِ آسمان را اى بقیع


پنج خورشیدِ جهان‎افروز در دامان تست

کرده‏اى رشک فلک این خاکدان را اى بقیع


مى‏رسیم از گرد ره با کوله بار اشک و آه

بار ده این کاروانِ خسته جان را اى بقیع



جز تو غم‏هاى على را هیچ کس باور نکرد

مى‏کشى بر دوش خود بارى گران را اى بقیع


باز گو با ما، مزار کعبه‎ی دل‎ها کجاست

در کجا کردى نهان آن بى‏نشان را اى بقیع


قطره‏اى، اما در آغوش تو دریا خفته است

کرده‏اى پنهان تو موجى بیکران را اى بقیع


چشم تو خون گرید و «پروانه» مى‏داند کجاست

چشمه ‎ی جوشان این اشکِ روان را اى بقیع


هشتم شوال سالروز تخریب بقیع ؛

آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های باصفایی می شود

این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن
هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود

پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود

نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت
نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود

گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن
پرچم سجاد،دارد دل هوایی می شود!

حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع
ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود

می رسد روزی که بادستان پرمهر شما
از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود

آخرش من مطمئنم این گره وا می شود
این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود...


اللهم عجل لولیک الفرج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۳
محمد کارگری

(((یا بقیة الله)))
از فراقت چشمهایم غرق باران میشود،
عاشق هجران کشیده زود گریان میشود!
درد غفلت یک طرف، درد جدایی یک طرف...
مشکلاتم یک.به.یک دارد فراوان میشود!
از خودم ناراضی.ام از بس که دنیایی شدم،
دل اگر شد جای غیر از یار، ویران میشود!
داروی این درد بی درمان فقط در دست توست،
درد من با بوسه بر پای تو درمان میشود!
یابن الزهرا(س) چاره.ای کن مرگ دارد میرسد،
آفتاب روی تو پس کی نمایان میشود؟
خوش به حال نوکری که پاک و بی آلایش است،
این چنین شخصی در آغوش تو مهمان میشود!
هرکه از فعل حرام و شُبهه دوری میکند،
مور هم باشد اگر، روزی سلیمان میشود!
سربلند از امتحان عاشقی آید برون،
عاشقی که همّت وصلش دو چندان میشود!
کوری چشم حسودانی که طعنه میزنند،
عاقبت میآیی و دنیا گلستان میشود..!
(((اللهم عجل لولیک الفرج)))
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۲
محمد کارگری



چرا برای اموات حمد میخوانی
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟
«ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۳
محمد کارگری
"نگاهتان را تغییر دهید"
 خیلی قشنگه حتما بخونید
قسمتی از مطلب: 
 در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تامل برانگیزی به صورت شعر درباره ی جوان عاشقی ست که به عشق دیدن معشوقه اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می رفته و سحرگاهان باز میگشته و تلاطم ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی کرد .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۱
محمد کارگری

چند بیت روضه ...


دیگر چه زینبی ؟ چه عزیزی؟ چه خواهری؟!
وقتی نمانده است برایش برادری
تا نیزه ات زدند زمین خورد خواهرت
با تو چه کرده اند در این روز آخری؟!
از صبح یکسره به همین فکر می کنم
وقت غروب می شود اینجا چه محشری
اینجا همه به فکر غنیمت گرفتن اند
از گوشواره ها بگیر تو تا کهنه معجری
اصلا کجا نوشته اند که در روز معرکه
در قتلگاه باز شود پای مادری؟!
اصلا کجا نوشته اند که هنگامه غروب
در خیمه گاه باز شود پای لشکری؟!
اصلا کجا نوشته اند که در پیش خواهری
باید جدا کنند گلوی برادری؟!
من مانده ام چطور تو را غسل می دهند
اصلا چه غسل دادنی ؟ اصلا چه پیکری؟!
در زیر سم اسب چه می کردی ای حسین؟
از تو نمانده است برایم بجز سری
از روی نیزه سایه ات افتاده بر سرم
ممنونم ای حسین که در فکر خواهری
....
در کوفه ، زینب از تو چه پنهان ، تمام کرد...
ای کاش رفته بود سرت جای دیگری
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۹
محمد کارگری